خدايا شاهد تنهاييم باش
ببين غم ها و تنها ناجي ام باش
پر پرواز من ديريست بسته
تو بگشا و در آزادي ام باش
چراغ کلبه ام کم سو و تار است
به نور خود چراغ هستي ام باش
اسير موج هاي تند خشمم
تو آرام دل دريايي ام باش
دل صادق خريداري ندارد
تو خواهان صفاي ذاتي ام باش
در اين آشفته بازار محبت
تو تنها شاهد ارزاني ام باش
شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتشحدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمانهرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرادر عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته، به پایش خار بنشسته و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
زآنچه زیر لب می گفت شنیدم سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرشافتاده بود-اما- طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد ازآن نوعی کهمن بودم بگیرند ریشه اش را و بسوزانند شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد چنانچه با خودش می گفت
بسی کوه و بیابان را بسی صحرای سوزانرا
به دنبال گلش بوده و یک دم هم نیاسوده،
که افتاد چشم او ناگه به روی من بدون لحظه ای تردید، شتابان شد به سوی من به آسانی مرا با ریشه از خاکمجدا کرد و به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم و او هرلحظه سررا رو به بالاها تشکر از خدا می کرد پس از چندی هوا چون کورۀ آتش،زمین می سوخت و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت به لب هایی که تاولداشت گفت:اما چه باید کرد؟ در این صحرا که آبی نیست به جانم هیچ تابی نیست اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من برای دلبرم هرگز دوایی نیست و ازاین گل که جایی نیست
خودش هم تشنه بود اما!! نمی فهمید حالش را چنان می رفت و من در دست اوبودم و حالامن تمام هست او بودم دلم می سوخت اما راه پایانکو ؟ نه حتی آب،نسیمی در بیابان کو ؟ و دیگر داشت در دستش تمام جان من میسوخت که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد دلش لبریز ماتمشد کمی اندیشه کرد- آنگه - مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت نشست و سینهرا با سنگ خارایی زهم بشکافت زهم بشکافت اما ! آه صدای قلب او گوییجهان را زیرو رو می کرد زمین و آسمان را پشت و رو می کرد و هر چیزی که هرجابود با غم رو به رو می کرد نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را به منمی داد و بر لب های او فریاد "بمان ای گل که تو تاج سرم هستی دوای دلبرمهستی بمان ای گل" ومن ماندم نشان عشق و شیدایی و با این رنگ وزیبایی و نام من شقایق شد گل همیشه عاشق شد
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
آرامش درون
طوفان و
آدرس
tofan-dar-aramesh.LoxBlog.i
r لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.